نامديران علفهاي هرز جامعه

نامديران علفهاي هرز جامعه در تعريفي ساده مديريت را اگر علم حداكثر بهره وري از حد اقل امكانات بدانيم يعني علمي نيمي تئوريك و نيمي تجربي، مدير خود به خود تعريفشان مشحص خواهد شد كساني كه مي توانند حد اكثر بازدهي را در مجموعه اي با استفاده از دانش وسوابق مفيدشان بوجود بياورند مدير با تعيين اهداف و سنجش امكانات . انگيزه هاي رواني افراد مجموعه خود را تقويت مي نمايند تا به حد اكثر بهره وري ممكن نزديك شوند. اما حكايت مديران ما در سالهاي اخير شايد زياد شباهتي به تعريف بالا نداشته باشد در واقع بهتر است براي آنها عنوان نا مدير را به كار برد تا به مديران واقعي تعريفي نشده باشد . نامديران ما فاقد دانش و تجربه هستند ولي در عوض شبكه هاي مافيايي قدرت هنرپيشه هاي خوبي هستند آنها به خوبي چند نقش مختلف بازي مي كنند . در بعضي جاها،ليبرال، آزادي خواه و متجدد هستند ودر جاهاي ديگر سنت پرست محافظه كار وحامي افراطي وضع موجود هستند ، نا مديران بشتر از آنكه به فكر مجموعه زير دستشان ونفوذ در ميان آنها براي بهره وري و موفقيت باشند به فكر نفوذ در ميان بالا دست ها و به دست آوردن دل مقامات بالاتر براي رسيدن به مقعيت پستي بهتر هستند. آنها در ربط دادن امور بي ربط به يكديگر استادند و چون از مجموعه تحت مديرت خود و موضوع آن چيزي نمي دانند وسر رشته اي ندارند و تنها به لطايف الحيل و به يمن روابط خصوص و خدمتگزاري هاي شخصي و زبان چرب ونرم ودر نهايت كار گزار حامي محترم بودن ، بر مسند مديريت نشته اند ، بنا براين به هر كسي كه دانشي در مورد مجموعه كاري آنان داشته باشد يا تجربه اي در آن مورد اندوخته باشد به شدت حمله ور مي شوند ، او را طرد مي كنند وبا چسباندن انواع اتيكت ها و بر چسب ها وتهمت ها از ميدان بيرون نموده وخانه نشين مي سازند. مديران تمام تلاششان مشاركت كارمندان ومردم حوزه شان در امر تصميم گيري ها ست اما نا مديران تمام تلاششان معطوف به ايجاد فاصله ورهايي از دست مردم بخصوص آدم هاي پرسشگر يا به قول انها فضول است اينها اصولا بد پرسشند و اگر سئوالي از آنها پرسيده شود كه مدهي در ان نباشد يا مجيزي در ان نهفته نباشد چنان گره بر اخم ها مي اندازند و اوقاتشان زهري مي شود كه بلافاصله سئوال كننده را عامل مخرب ،مخالف پشرفت شهر وكشور و....مي نامند. نا مديران چون موقعيت خودشان را مديون دستهاي پنهان مي دانند لزومي نمي بينند كه به دست ها يي كه با برگه هاي شكايت وتقاضا ودر خواست و.....به طرف آنها دراز ميشود هيچ اعتنايي گنند انها علف هاي هرزي هستند كه بركشته واقعي چيره شده اند. عملكرد نا مديران انقدر‌(سوپر مثبت ) است كه خلايق از آن به شگفت مي آيند آنها به خاطر خدماتي كه انجام نداده اندپاداش مي گيرند. به خاطر توفيقي كه نداشته اند تشويق مي شوند و به خاطر بودجه اي كه هدر داده اند ترفيع مي گيرند. نا مديران هيچ گاه براي ديدن ارباب رجوع وقت ندارند زيرا هميشه جلسه دارند وتازه جلسه ها هم كه تمام شود بايد به ماموريت بروند آنها آنقدر سرشان شلوغ است كه نوشيدن يك استكان چاي برايشان يك ساعت وقت مي گيرد! وتازه اگر بعد از طي (هفت خوان رستم به اضافه سفارش يك آشنا ) توانستي لحظه اي روي مبارك آنها را زيارت كني مي بيني با صداي بلند و از موضع قدرت به تو پاسخ مي دهند. آنها فراموش كرده اند كه مردم ولي نعمتشان هستند واز مالياتي كه همين مردم مي دهند حقوق مي گيرند اما اگر بخت يارشان نكرد ونتوانستند در ترافيك روابط قدرت وثروت، حامي محكمي بيابند يا چاپلوسي وتملق موثر واقع نشد يا شير پاك خورده اي مدير ارشد انها شد و متوجه ريا كاري صادقانه آنها شد وشجاعتي نمود وبر كنارش كرد ..آن هنگام كه سر افكنده وخجل به سوي خود مي روند يادشان مي افتد كه شهري داشته اند و قومي و باز حيلتي نو ساز مي كنند كه واحسرتا : ما و قوم شهر ما عقب افتاده اند قافله پيشرفت و امكانات ندارد و بودجه و مديريت و ... آنها هنگامي به ياد شهر و قومشان مي افتند كه براي صعود از شهرستان به مركز استان از معاونت به رياست از رياستي به رياست ديگري احتياج به پله و نردبان داشته باشند گونه هاي سرخ و سفيد فرزندان نا مديران ، پاترولي كه سوارش مي شوند ، خانه اي كه در آن سكني مي گزينند ، بليتي كه با آن به مسافرت مي روند همه و همه به قيمت زردگونگي و تكيدگي و بيماري و عرياني وعدم درس خواندن به واسطه عدم استطاعت مالي صدها كودك رنجور در حوزه هاي مديريتشان تمام مي شود . باور نمي كنيد سري به گوشه و كنار كشور ، اصلاً سري به لالي و انديكا و كفه و دشتگل و هفت شهيدان و گلگير وآباده خودمان و .... نه نزنيد سر نزنيد تا دست كم زخم هاي كهنه تان سرباز نكنند .

0 نظرات: