تقديم به عاشقان سينه چاك اين بلاد
تقديم به عاشقان سينه چاك اين بلاد
خود تو حكايتي ديگه اي دل ما به سر كنه شو سياه قصه رو هواي تو سحر كنه
بواره ما نميشود در سر ما نميرود از گذر كيچه ي دل يار ديگه گذر كنه
هر رو به ياد تو ميام دم اوشومون او ميپاشم كي ميشه بلم از كشد دور درختا تو بخوريم
هر رو ميام توو كيچدون خو كرپيه دور ميزنم شايد كه تو باز دوباره بخوي بري نون بسوني
قربوند برم كي ميوي بريم سر تل آسيو برد چلسمه بسونم خود قيلون برازجوني
مي من چي چيم كمه از كريموك غلوم رضو كه او يه وايبي داره ا من يه كرپي پكيده
پرشو از سر او اومدم ديدم كوكد جرش شده اي من دوماددون بيدم كچشون خورد ميكردم
خوب آخرش چي كار كنم خو اين انك بازي بوود راسي ميگم عجب دماغي داشت مث دماغ گراز ميموند
ننم ميگه پوزد كجه يه خالوكم تو غوز داري آم من امشو ميخوام بيام خاسگاري برم« او زرپو» بياري
0 نظرات:
ارسال یک نظر